زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

دیشب توی جلسه نمایش فیلم باغ فردوس یکی از تقوایی پرسیده بود که کار تعزیه کردی یعنی پیر شدی و به خدا ایمان آوردی و بالا رفتن سن ات باعث شده ...

من از خجالت سرم رو انداختم پائین

بعد تگرگ یک چیزی شبیه همین رو گفت، که تقوایی کارش سفارشی بوده و ...

من له شدم.

خیلی جالبه

دیشب مست کرده و من رو به نحو غیر منتظره ای زده !!!

بعد هم می گه خب مهمونی رفتن همینه دیگه و من با دهن باز تا صبح به خودم پیچیدم!

با خودم دارم چی کار می کنم؟

خودم رو دارم از بین می برم