زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

انسانم آرزوست!

هفته مرگ بود انگار. اکبر رادی. بی نظیر بوتو. آیدین

خدا به خیر بگذراند.

گورستان غمناک. حتی شاگردهاش هم نیومده بودند. یا یه دسته گل از دانشکده هایی توشون درس   می داد. به قول این پیرمرده که همه جا هست آدم نیستیم. هر چی بیشتر اینجا می مونیم بیشتر متوجه می شیم که آدم نیستیم.

چه باید کرد؟

دارم فکر می کنم که پاکستان مطلقاً آمریکایی ولی نه در حال فوق العاده بهتره یا پاکستان دموکرات که دائم در حال تحریم و کشتارهای قبیله ای باشه؟

عمه ام دیسک گردن اش رو عمل کرده تازه دکتر گفته کمرش رو هم باید عمل کنه. می ترسم خیلی . دکتر می گه نباید مدت طولانی پای کامپیوتر نشست.

عین خیک شده ام. شکم مبارک حسابی اومده جلو باید یه فکری براش بکنم. ظاهراً همه این چیزایی هم که تبلیغ می کنن الکیه. باید پیاده روی رو شروع کنم. نمی دونم خواهر. تو این سن آدم این طوری از ریخت بیفته وای به حال بعدش.

راستی پیمان یزدانیان هم کنسرت داره . تالار وحدت. جمعه می بینمتون!

Wednsday!

Another F...ing day. The good thing is that I hope we will have a very good weekend together, traveeling to the north. I am sick of sitting here all day long watching thses people making faults with me.

سعاد الصباح!


عشق


از خون خویش

صدای عجیبی می شنوم

آیا صدا، صدای عشق است؟!



زن نمازگزار


انگشتانت مثل شمع های کلیسا

روی میز می سوزند

و من

می خواهم که نماز بگزارم.



گنجشکان


از حرف هایی که پشت سر من و تو زده می شود

ناراحت نمی شوم

بلکه بر عکس

تمام پنجره های خانه ام را

به روی این شایعه ها باز می کنم

روی دستم برایشان دانه ء گندم می ریزم

اجازه می دهم

روی دامنم بازی کنند

زیرا شایعه های عاشقی در کشورم

مثل گنجشک ها زیبایند

و من از کشتن گنجشکان بیزارم.



کودکان بدجنس


از خشم تو خشمگین نمی شوم

از رعد و برق تو

و جنون طوفانهایت دلتنگ نمی شوم

خوب می دانم

همه ء ظرف هایی را که شکستی

و همه ء نادانی هایی را که مرتکب شدی

چیزی نیست مگر مقدمه ء تولد یک شعر.