زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

دیروز توی فاصله ای که تو خواب بودی من سراسر حادثه رو خوندم. خانواده چه فضای غریبی ئه برای داستان. نمی دونم داستانه مال چه سالی ئه ولی هنوز همون شخصیتها رو دور و برمون می بینیم. همون اتافاقها رو بعد از مستی. همون مازیارها رو.

خانوم نفیسی رو دوست داشتم دیشب.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد