زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

یکشنبه نوشت

سلام

صبح قشنگ برفی

ثبت نام دانشگاه ما اینترنتی شد.

من رفتم بانک تجارت گفتند همچین سرویسی نداریم ، رفتم دانشگاه که بگم شما از کجا استعلام کردین که نوشتین از همه ATM های عضو شتاب می شه پول شهریه رو واریز کرد، مسئول رایانه استان تشریف نداشتند. کارشناس رشته خودم تشریف نداشتند. گور بابای همه شون باهم .

اون خوابه. من عصبانی ام بابت یکی دو روز گذشته. تنها ام.

دیروز رفتم دیدن دوستم توی علاالدین . خیلی دلم تنگ شده بود. دو سالی می شد که ندیده بودمش. خوشحال شدم.

این یک گزارش بود. از اتفاقات صبح تا حالا.

ارسطو و فن شعر.

روز قشنگ برفی.

فیلم اصلانی ساعت ۸ عصر سینما فلسطین.

رها نمی کنه خیال سرنوشت این بچه ها منو . حالا که آزاد شدند چی، حالا چی می شه، توی بیست و چندسالگی

نکنه پست مدرن شده باشم؟

می شه شیوه زندگی مون رو عوض کنیم؟ یعنی می شه از همون الگوهای معمول استفاده نکنیم؟

غذای آهسته بخوریم و حریم خصوصی داشته باشیم به دور از هجوم وحشاینه و دیوانه وار رسانه؟

موهامون رو گیس کنیم و به جای نوشابه های مضر آب انار بخوریم.

راستش اینه که من خیلی آدم مدرنی هستم و خیلی مدرن تر از فضایی که توش زندگی می کنم فکر می کنم و دهن ام بابت این موضوع سرویسه ولی هیچ از تکرار همون هات داگ و پیتزا خوش ام نمی آد. از باقالی پلوی هایده جون و کشک بادمجون مامان ام و قورمه سبزی مامان بزرگم خیلی خوش ام می آد.

و از این که مثل این گوسفندوارگی ملی نباشم!

من اینو اینترنتی خریده ام . یعنی به دستم می رسه؟