زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

زمان خیلی دیر می گذره. عصبانی ام. اون هم افسردگی بهاره اش داره شروع می شه. من هم دلتنگی ام برای این چند روزی که قراره نباشم حسابی زده بالا.

دارم فکر می کنم این خاندانهای مکرم علیرغم این ظاهر فرهنگی و کوفت و زهرمار فقط وقتی یادشون می افته که اون هم هست که به ماشین نیاز دارند. چپ سنتی دوست دارم. چپ عملگرا و اون یه روشنفکره!

 

ببین من از دیالوگای این دختره که توی تلفن تو فاصله ی یه متری من نشسته دائم درباره گردگیری عید صحبت می کنه مخ ام داره می ترکه!

پیامک داده که مسموم شده. من نمی دونم چرا دست و پام داره به هم گره می خوره

بازنوشت: من پیش اش نیستم. عصبانی ام. اون پیش من نیست.

چهار ماه و سه هفته و دو روز

در این که کاملاً جذب اش شده بودم شک نکنین ، به اضافه ی این که اون داشت رومانی ۲۰ سال پیش رو نشون می داد که فرق زیادی با الآن ما نداشت. دوربین رو دست اش خیلی درگیرت می کرد. بدون استفاده از امکانات حیرت انگیز هالیوود .