زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

تمام تعطیلات خوابیدیم، نون بربری تازه خوردیم، فیلم دیدیم عین این از قحطی در رفته ها،‌کتاب خوردیم ، شعر خوردیم در خواب، غذا پختیم تلفن جواب ندادیم و مردم گریزی رو البته به انتها رسونده بودیم دیگه. راستی چرا یه مهمونی کوچولو هم رفتیم که برادرمون بس که مست کرده بود نوستالپی اش زده بود بالا و ...

 

سلام زمستان احساسی

دیگه امروز حتماْ درس می خونم!من؟

آقا اصلاً من غلط کردم مرا از تو گریز و گزیر نیست